آن ناقد عبدالصمد، علت راقم این سطور، شیخ عادل فردوسی پور(رحمة الله علیه)
گویند روزی بر درختی شدی تا جوجه کلاغی را بیازاری، همان دم مادر جوجه ها
سررسیدی و بانگ زدی: یا شیخ! چگونه به این نیش باز و خلق خوش، اینگونه
کودک بیازاری؟ آنگاه نقل است که شیخ ما روی به آسمان کرد و فرمود: الله
اعلم. یا خواهر! در چیزی که نمی دانی جستجو مکن و مرحمت کن بیشتر به
کودکانت برس. توپم به درخت بر شدی و گیر کردی. بر آمدم که بیارمش، دستم به
دهان کودکان تو رفتی و ایشان دیگر ول نکردی. چون چیزی نداشتمی خجالت
کشیدمی که بیرونشان کشمی. آنگاه نقل است که مادر بچه ها نعره ای بزد و از
همان بالا چونان شوت سوباسا ازارا (فتبارک الله) سقوط کردی و در دم جان
سپردی.
نقل کنند رونالدینیو(ساحرة فی کرة القدم) او را در گوشه ای تنگ و تار بدید
که زانوی غم بغل گرفته. رو سوی شیخ گفت: یا شیخ! چونی؟ نقل است که شیخ
برآشفت و فرمود: برو بابا دلت خوشه با اون دندونای مزخرفت! ده ساله برنامه
اجرا کردم اینم مزدمه. (توضیح کاتب: گاهی از دست آدم در رفتی! خورده
نگیرید. از دست و زبان که برآید/کز اینطوری نوشتن بدر آید؟ )
در اقاریر کهن آمده که شیخ استقلالی بوده، اما همواره تکذیب کردی و گاهی
فرمودی: مربی اسقلال که مرغابی باشد و بطی، ما را با آن کاری نیست. گویند
علی پروین (سلطان الفوتبالین و المانتو فروشان، حفظهم الله و کثیرة النوجه
ها) روزی او را به باد کتک گرفتی، شیخ ما حتی ناله ای هم نزدی. گفتند یا
شیخ! حرفی بگو. فرمود: ???? کمیته انضباتی او را حریف نبودی، من بدین
نحیفی چگونه حریف باشم. گویند همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد. نقل
است هاتفی ندا داد: آنجا برنامه ??? را اجرا کند، و هر چه دلش خواست جنجال
کند، ?? تیم از بهشت بودی و ? تیم ازجهنم. سرپرستی هر دو تیم جهنم را هم
به معاویه (لعنة الله علیه) داده اند. و او همیشه به داوری اشکال کردی و
شلوغ کردی و عادل نیز از این آب گل آلود حسابی ماهی (کثیرة الامقا?) گرفتی. برگرفته از سایت
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت


